عشق

  • خانه 

پاییز پر رنگ بمان!

05 آبان 1401 توسط سحر نجفي قامت

آغاز پاییز پر از تغییرات جادویی است،پاییز مثل معجزه می ماند رنگ های طلایی پاییز آبان ماه  جلوه گر این زیبایی تشریفاتی و خارج از وصف هستند .پاییز خوردن جرعه ای از انگور های یاقوتی و سیب های درشت و پرآب باغ است. پاییز در همه جای باغ مان زندگی می‌کند، در همه جا هست :رنگ درختان ، بوی خوش گل  داوودی ها، صبحگاه سرد، و خاطرات انباشته با مرباهای صبحگاهی با نان خاشخاشی سنگگ. و یک قابله پر از چغندرهای قرمز با چاشنی های مختلف، جیب پر کشمش زنان سالخورده،  و های و هوی کلاغ ها،و مهاجرت پرنده های نازنین.
و اینک در پاییز میتوان خدا را دید
#گاه نوشت
#سحر نجفی قامت

 نظر دهید »

وارث زمین

13 مهر 1399 توسط سحر نجفي قامت

شب بود و پسر ذی جوشن شقی ترین مرد تاریخ که داستان کربلایی زیرسر اوست و به این وضع رساند کنارخیمه پیوسته به ابدیت اباعبدالله عبورمیکرد، عسوچه گفت یااباعبدالله اجازه بده او را باتیر بزنم.او این اجازه را خواست چون اوزیر بنای حادثه ی خونین بود.منطق مامی‌گوید معطل نکن،اما منطق حرکت الهی میگوید قصاص قبل ازجنایت نمیشود،اجازه نمیدهد.این شخص مزه دیگر زندگی را فهمیده.اینها میتوانند قانون بسازندو به بشر راه نشان دهند.این معنای حرکت الهی است.آنان زندگی رامحدود نمی بینند و ناملایمات نمی‌تواند روح او را متلاشی کند.

 نظر دهید »

با عشق میتوان آدم کشت!

28 اردیبهشت 1397 توسط سحر نجفي قامت
پیش از شروع جنگ صفین آن قدر امام به اتمام حجت با دشمنان می پردازد و طول می دهد که عده ای به شیطنت میکنند؛گویا علی در شکّ است و خود را بر حق نمیداند که این قدر رسول فرستاده و جوان ها را با قرآن و کتاب خدا به میان دو لشگر روانه ساخته و خون آن ها را و شهادت مظلوم آن ها را دیده غیرمنتظره مائده است.این همه تحمل و تأمل جز با شک و شبهه نمی سازد.

علی در جواب می گوید :اگر در این میان،یک دل روشن شود و بازگردد برای من کافیست و اگر اتمام حجت شود برای من مطلوب است.

 چون علی بعد ها می تواند پس از این همه  اتمام حجت و تبیین،شمشیر را از میانشان بگذراند و در یک شب آن قدر از آنها بگیرد که دل یاران علی هم از هیبتش بلرزد… 

 

حاج شیخ که خیلی داغ کرده بود اخم را در هم کشید و گفت:فایده نداره در هر صورت ضرره،در حالیکه آدم عاقل دست به کاری نمی زنه که در هر صورت بازنده است.

حاج آقا مکثی کرد،نفسش را در سینه حبس کردو نگاهی عمیق به من گفت:والله من دعوا نمی کنم ،ولی اگر قرار باشه دعوا کنم جایی دعوا می کنم که تنها راه چاره اش کشتن طرف مقابل باشه،بنابراین چه بکشم چه کشته بشم ،سرشارم! سرشار…

من از شنیدن سخنان حاج شیخ لرزیدم ،و تا مدت ها صدای پر طنین استاد در سلول مغزم احساس می کردم.اتمام حجت برای من بود

 

آن ها که راه دراز و وقت کم را فهمیدند مجبورند خود را زیاد کنند و رشد بدهند این ها زندگی و مرگ را با همین معیار می سنجند ؛ اگر زنده اند و اگر می میروند به خاطر همین زیاد شدن هاست…

 

 1 نظر

التماس ماندن!

26 اسفند 1396 توسط سحر نجفي قامت

سعادتی ست زیارت کربلا،

اما زیارت عاشورا

چیز دیگری ست.

 

از مدینه تا حجاز

از حجاز تا عراق 

حکایت عجیبی ست،

همه را دعوت می کردند به کربلا

اما شب عاشورا به همه آن ها که آمده بودند،گفت بروید.

حالا باید برای ماندن التماس می کردند.

 

 نظر دهید »

سیراب کوثر

25 اسفند 1396 توسط سحر نجفي قامت

صدای خودش توی سرش می پیچید…جلوی راه شان را گرفته بود،امام صدایش کرده بود:مادرت در عزای تو بگرید،از من چه می خواهی؟جواب داده بود:اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان می آورد پاسخش را می دادم.اما نام مادر تو را نمی توان جز به نیکوتین وجه به زبان آورد.

سر اسب را که کج کرده بود و بی صدا از فاصله ی دو سپاه گذشته بود،فکر کرده بود خیلی خوب اگر پیش برود می بخشندش و میگذارند با بقیه هفتاد و دو نفر بجنگد…

وقتی همه گفتند:خوش آمدی،پیاده شو بیا نزدیک!یاد این افتاد که آب را خودش سه روز پیش رویشان بسته.

گفت:سواره میمانم تا کشته شوم.میخواست چشم تو چشم نشوند.اصلا حساب این را نکرده بود بیاید سرش را بگیرند روی زانو.

در خواب هم نمی دید که بهش بگویند:آزاد مرد ،مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشته.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

عشق

این وبلاگ تقدیم به تمام عزیزانی که در طریق عشق اند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس